-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 آذر 1393 11:48
دانشجویان عزیز من به استاد ایمیل زدم اما هنوز جوابی راجع به اینکه چه روزی کلاس جبرانی گزاشتن به دستم نرسیده.
-
ارائه دهندگان
چهارشنبه 26 آذر 1393 11:22
اسامی افرادی که تا بحال ارائه داده اند: فصل دوم: آقایان راغب الفت و حیدر قدمی فصل سوم: خانم ها رویا منفرد و اکبرزاده فصل چهارم : خانم ها بهار حسنی وزهرا آتوت فصل پنجم: آقایان مهدی چغازردی و یونس شاه ویسی
-
اطلاع رسانی
چهارشنبه 26 آذر 1393 11:17
سلام خدمت همه دانشجویان عزیز لطفا مطالب ارائه شده در کلاس را در وبلاگ قرار دهید باتشکر
-
فصل دوم
چهارشنبه 26 آذر 1393 11:13
با سلام فایل مربوط به فصل دوم آقای راغب الفت و حیدر قدمی دانلود
-
واژه
سهشنبه 26 آذر 1392 11:56
ابیاتم دیگر یاری نمی دهند واژه ها را کنار هم بگذارم و از تو بسرایم ناگفته های بی تو بودن را
-
امام حسین
سهشنبه 26 آذر 1392 11:55
حسینا یک سال دیگر گذشت با یادت رشادتها و دلیریهایت و دوباره غافل ماندم از یادت فکر و یاد رقیه دلم را به لرزه افکند و بارانی که بی وقفه می بارید اما پاهایم دیگر سست شده کاش این جمعه چراغ هدایتت بیاید...
-
بغض
سهشنبه 26 آذر 1392 11:51
نفسم به زور خودش را بالا می کشد از میان بغض های بریده گلویم که تلاشش فقط برای صدا زدن اسم توست که اینگونه به تکاپو افتاده اما حجم وسعت نامت چنان سنگین است که از گلوگاه بالا نمی کشد
-
بی تو
سهشنبه 26 آذر 1392 11:47
هیچ نمی بینم هیچ نمی فهمم چه می گویند دهان ها بس است یاوه گویی بعد از او کر و کور می شوم
-
دزد
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:44
شرم باد بر تو ای دزد بی حیا چگونه به تاراج زدی عطر تن معشوقه ام را شاید او رفته اما عطرش تا ابد در جانم رخنه کرده
-
فاصله
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:42
عمق فاصله امروز چه پررنگ شده نبودنت را در کدامین راه ضجه بکشم وقتی حتی کوه نیز مرا به تمسخر گرفت
-
نفس
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:40
دیگر نمی توانم دوریت مانند سنگی سینه ام را می فشارد دنده هایم پشت سرهم می شکنند تا جایی که نفسی برایم نمی ماند
-
سوال
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:37
پاسخش چیست سوالهای بی پایان دلم کدامین جواب گویای پرسشهایم است وقتی تو فرسنگها از من دور ی
-
بیراهه
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:35
بی تو بار دیگر صبح شد با چه مشقتی کوله بار شب را به دوش کشیدم و در بیراهه های طلوع برجای گذاشتم
-
شکستن
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:33
بدترین کارت را بکن تنهایم بگذار بگذار در انتظارت چشمانم کور و دستانم خرد شوند اما بگذار یادت را در دلم محکوم کنم
-
بیراهه
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:30
زندگی تاب بیاور نبودنم را اشکهایم بیهوده اند به دنبال راهی که نمی دانم به کدام سو می روی...
-
سلام
چهارشنبه 6 آذر 1392 12:28
سلام دوستای خوبم بعد از یه غیبت طولانی با چند تا شعر برگشتم امیدوارم خوشتون بیاد
-
تمنا
دوشنبه 4 آذر 1392 10:37
چند روزیست سخت ندارمت سپری نمی شوند بی تو لحظه هایم دقایقم حضورت را التماس می کنند
-
پلک های منجمد
دوشنبه 4 آذر 1392 10:35
کاش می توانستم فراموش کنم نگاهت را تازیانه های بی رحم چشمانت را در پس پلک های منجمدم
-
بازی
دوشنبه 4 آذر 1392 10:33
در هم آمیختی مرا ذهن کوچکم را چه آسان به بازی گرفت دلت وچگونه باختم به تو عقلم را...
-
نرو
دوشنبه 4 آذر 1392 10:31
نرو چگونه تاب بیاورم دوریت را چگونه فراموش کنم لحجه شیرینت را طرز نگاهت و چشمان مبهمت را
-
جستجو
دوشنبه 4 آذر 1392 10:30
چه تند تازیانه می زند بر دلم یادت گویی سالهاست گمت کردم شوق دیدارت دل کوچکم را بیقرار کرده و اضطرابی که وصف نشدنی است...
-
باختن
دوشنبه 4 آذر 1392 10:26
رنگین شد زندگیم با حضورت و چه آسان به تو باختم دلی را که سالها به انحصار گرفته بودم
-
نمیایی
یکشنبه 15 بهمن 1391 12:58
دلم تنگ است ومی دانم نمیایی نگاهم پر زتشویش پر زخواهش و نمیایی چه شد دست های تب آلودت که رد کرد دستمو ونمیایی دلم شکست.قلبم کو که بگویم دیگر هرگز نمیایی هرگز نمیایی.....
-
سلام
شنبه 14 بهمن 1391 10:58
سلام دوست های خوبم امتحانام تموم شدن وبا چند تا شعر جدید برگشتم امیدوارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره ها
-
جستجو
شنبه 14 بهمن 1391 10:53
بگو کجایی که هر شب هر صبح هر لحظه به دنبالت میگردم چشمانم خسته از جستجوی نا تمام سالهاست که میچرخند و با التماس تو را می جویند اما...
-
تقدیر
شنبه 14 بهمن 1391 10:46
دو تقدیر بر عشق حاکمند همیشه یکی رو دوست می دارن یکی هم دوست داشته میشه یکی خوشی و آرامش درو میکنه دیگری تمسخر اگه چاقو رو بدی دست مردی که همون لحظه کشته مردشی اونم میکشدت...
-
ببخش
شنبه 14 بهمن 1391 10:41
باور کنی یا نه عذر خواهی ام را نگاه پر شرمم را بدان تقصیر من نبود زندگانیم دست بادی بود که بی رحم تازیانه می زد به اجبار به پناهگاه خزیدم ندانستم روشنایی ته غار به کجا ختم می شد اما تنها چراغی بود که ره به سویش ره پیمودم...
-
بامداد
شنبه 14 بهمن 1391 09:25
حس وزش باد درلحظه های بامداد مرا کشاندبه اوج احساسات چشمانم پر زاشک ز وهم وخیال فکر نبود تو در بیکران ماه چشمک زد ناگاه شهاب تنهایی فکرت رها باد ای همه زیبایی چون نیستی در بر گمان مبر تنهام هر لحظه بایادت روشن شود دنیام
-
زمستان
پنجشنبه 16 آذر 1391 16:09
جدایی من از تو چقدر شبیه به زمستان بود ای شادی سال زودگذر! چه سختی ها ویخ بندی های که احساس کردم چه روزها راتیره وتار دیدم وچه عریانی ها از دسامبر پیر در همه جا مشاهده کردم! این وقت جدایی موقع تابستان بود پاییز پربار ورم کرده با محصول فراوان بار بلهوسی بهار را مثل رحم های بیوه بعداز مرگ آقاهایشان حمل می کرد...
-
سلام
چهارشنبه 1 آذر 1391 16:51
آن روز که از کوچه گذشتی منتظرت بودم تا بگویم چقدر دوستت دارم اما تو حتی جواب سلام مرا نیز ندادی...