بارانی

اشعار و دل نوشته هایی که خودم سرودم

بارانی

اشعار و دل نوشته هایی که خودم سرودم

زمستان

جدایی من از تو چقدر شبیه به زمستان بود

 ای شادی سال زودگذر!

 چه سختی ها ویخ بندی های که احساس کردم

 چه روزها راتیره وتار دیدم

 وچه عریانی ها از دسامبر پیر در همه جا مشاهده کردم! 

 این وقت جدایی موقع تابستان بود

 پاییز پربار ورم کرده با محصول فراوان

 بار بلهوسی بهار را مثل رحم های بیوه 

 بعداز مرگ آقاهایشان حمل می کرد...

سلام

 

 

آن روز  

که از کوچه گذشتی 

منتظرت بودم 

تا بگویم چقدر دوستت دارم 

اما 

تو حتی جواب سلام مرا نیز ندادی...